خواهر ناتنی تصمیم می گیرد با برادر ناتنی خود مسخره بازی کند، اما همه چیز به طور غیرمنتظره ای تغییر می کند. او در کمد پنهان می شود و وقتی وارد می شود، بیرون می پرد و باعث می شود که او تلو تلو بخورد و سقوط کند. خنده مسری بود زیرا هر دو آن را خنده دار می دانستند و آن را به یک روز فراموش نشدنی احمق آوریل تبدیل می کردند.