فرانچسکا فلوچی، برده ای فداکار، با وفاداری بی دریغ به میسترس گیلاس جول خدمت می کند. او در هر هوس معشوقه افراط می کند، از شلاق زدن گرفته تا لذت بردن او با زبان وسوسه انگیز و انگشتان ماهر. این برخورد فمدوم قدرت سلطه و لذت حاصل از تسلیم را به نمایش می گذارد.